بر آستانه دروازه های خراسان بزرگ

متن مرتبط با «خزانِ» در سایت بر آستانه دروازه های خراسان بزرگ نوشته شده است

شُعبده مرگ و خزانِ خاطره ها

  • منتشره در 19مهر1400 در وبگاه انسان شناسی و روزنامه اطلاعات  مهر 1400شُعبده مرگ و خزانِ خاطره ها  / اگر به قول فردوسی«شکاریم یکسر همه پیش مرگ»، پس فنا و زوال مرگ را چگونه باید درخود حل و هضمِ فکری و روحی کرد؟ ما گریز و چاره ای جز مرافقت و مصاحبت با مرگ در لجه و لحظه ای نامعلوم و نامنتظر، اما محتوم و مختلف نداریم. زیستن و زندگی ما در سایه و همراهی نیستی درهم تنیده و خود چون هستی است و خبری از نیستی نمی گیریم. شاید این فرایند زیستی ما،یعنی زایشِ زندگی در پایه و پویشِ مرگ، بس ناجوانمردانه و متعارض و تلخ باشد،ولی کدام موجود جهان چنین نمی‌زید؟ هر رستن ورویشی، خود به مثابه سالگرد مرگِ مردگانی از جماد و نبات و گیاه و حیوان است و یادآور سالی به یغما رفته اما تجدید شده. اما در موجود انسانی، مرگ و نشور گونه دیگری است. این دو رویداد (درگذشتن و رستاخیز)برای انسانی مجهز به عقل و عاطفه که یکبار می‌زید وبرای بیشتر ما چونان دو روی یک سکه دیده نمی‌شود، یا لااقل قابل تجربه و رویت و احساس به منزله امری تک ساحتی و یک جهانی و وحدت وجودی نیست. از اینرو، رویه ظاهر مرگ فاجعه است و تراژیک، یک طرفه، بن بست و پایان. اما همین کوری و عدمِ اشراق و اشراف به سویه های دیگر هستی و هستنده‌ها‌ست که ناگوار و گران‌بار است و چنین جذبه و چنگال مرگ را بزرگ می‌کند. ولی چه می‌توان کرد که بشر نمی‌تواند از ظرفیتهای وجودی و خاکی و جسمانی‌اش برهد و برگذرد. پس باید مرگ را هم به مفاهمه و زیر بال و پر خویش درآرود.در ادامه نگاهی موجز و فوری به این پدیده می‌اندازیم.ما فانیانِ تازه به دوران‌رسیده، مرگ را به سه گونه در آغوش می گیریم و پدیدار شدنش در چشم فانیان و ناظران، یا مردگان و زندگان(و در عمل همان اطرافیان) به, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها