چشمِ اسفندیارِ توسعه

ساخت وبلاگ

انتشار در صفحه اندیشه اطلاعات 6 تیر و 11تیر 140

چشمِ اسفندیارِ توسعه

رشد، پیشرفت و توسعه عمدتا واژه‌نامه‌هایی از کتاب مدرنیسم تلقی می‌شوندکه خود بسان یک گفتمان ازدرخت جنبش دایره‌المعارف سربازکردند و اینک محور دانشنامهِ مدرنِ ما شده‌اند. چه آنکه گذشتگان ما کمتر خود را در گفتمان‌های رشد و پیشرفت و حتی توسعه می‌دیدند یا تعریف می‌کردند واحتمالا دلیل عمده آن نگرش دوری و بازگشت ازلی و جاودان و تکرارِ مکرر رابطه طبیعت- انسان و تداوم یکنواخت نسل اندر نسل آدمیان و چه بسا پذیرش زیستن و بعبارتی اسارت در چرخه کارما وتناسخ هستی بود.چه‌بسا، گاه هماهنگی ذهنی و عینی انسان با جهان/طبیعت و سنت هم اجازه طغیان و دگرگونی بنیادی و برآشفتن نگاهِ مسلطِ حاکم و عمدتا تئولوژیک (شورش پرو مته‌ای) و غلبه قدرتهای جبری یا قهری پدرسالار یا قبیله سالار را چندان نمی‌داد.

اما اینک که که تغییر و دگرگونی و جسارت بکارانداختن عقل خود بنیاد و فردگرا و رها از قیود سنت و قدرت (البته تاحدودی!)، نقطه پرگار و مرکز دایره وجود شده و انسانِ عقل‑بنیاد و خودآیین مثلا تعین‌بخش عالم تلقی میشود، ما خود را چگونه می بینیم. تغییر و دگرگونی و سرعت و حدت و کیفیت تحولات چگونه باید باشد تا بصورت انفرادی یا اجتماعی آنها را مثبت و مطلوب تلقی کنیم و چرخشت و دگرگونی های مهم (ونه عادی و دوری) را آسیب شناسانه ومخل نبینیم؟آیا می توان به این موضوع با استعانت از یک کلیدواژه حیاتی یعنی چشم‌انداز اندیشید؟

بطور خلاصه در این جستار میخواهیم سه وادی رشد، پیشرفت و توسعه را با چشم‌اندازداشتن، چشم‌انداز ساختن و چشم‌انداز فزودن یا بعبارتی حفظ، خلق و گسترش افق های نو و دگرگون ساز و دوربردگرایی مرتبط بدانیم. به طور ساده تر اگر به یکباره و برای بار دوم و در زمانی از یک اجتماع، جامعه و ناحیه‌ای دیدن کنیم چرا و چگونه آن را درموقعیت توسعه‌یافته/نیافته /درحال توسعه تعریف یا ترسیم می کنیم؟

استعاره چشم‌اندازرا قبل از خود مفهوم مناقشه‌ای توسعه می‌توان در قیاس با دست‌انداز تعریف کرد. جامعه مواجه با دست‌انداز و چالش بیشترِ انرژی و توانش صرف حل مسله و تبدیل چالش‌ها و خلاها و دست‌اندازها به موقعیت های تخت و رها و روتین ور هوار وبی دردسر است. لذا یا هم و غم محدود و کوچک دارد یا آنقدر درگیر مغاک و دست‌اندازهای چاله و چاهی است که فرصت گردن افراشتن و نظر از چشم به جای دست و پا را ندارد. توسعه در مقام و جایگاهی رفیع و نزدیک تر به عقل و خرد و فراتر از عقل معاش شکل می‌گیرد. با نگاهی به دور و چشمانی تمام باز، روبسوی افق های نو.

اگر چندان به مناقشات رشد، پیشرفت و توسعه (growth, progression, development) وارد نشویم و از تعمیم استعاره های زیستی بر اجتماع حذر کنیم وبا اغماض، توسعه را سرمنزل حرکتِ خطیِ چند مرحلهای و فرایندی (شدن بجای بودن،رفتن بجای رسیدن) بدانیم، توسعه از سر گشودن، پوست انداختن و داشتن اراده فردی(ودرنهایت جمعی) و خودخواستگی، روبه جلو رفتن و نماندن در نظر می آید. یعنی برخلاف رشدو پیشرفت که آنها هم در خود، دگرگونی، شکوفایی و جلو رفتن را همراه و مکنون دارند، توسعه، رفتن به جلویی است که از‌قبل با فکر و اندیشه و برنامه و در یک کلام چشم‌انداز ساخته میشود. این فرارفت و تعالی، در سایه دید و نظرِ فکری، اندیشگی و درخود اندیشیدن و سپس از خود فرااندیشدن است. یعنی با سفر درون و انفسی زمینه سفر آفاقی و فراسویی، فراهم می‌شود. بعبارتی تا مقدمات ارزشی و فرهنگی و فکری را آماده نکرده باشیم، توانایی چشم‌انداز یافتن با ساختن و استقرار در محیطی مشرف به اینده(متصور و خیال کردنی،اما نرسیدنی)را نخواهیم داشت. توسعه انفسی در بیشتر کارگزاران و اکثریت جامعه شرط نخست، ساختن وخلق چشم‌انداز و دیدگاهِ فرا رونده برای توسعه است. چه بسا کارگزاران این چشم‌اندازها را با سفرهای افاقی، بازدید والگویابی benchmarks و مقایسه و تطبیق خود و دیگری/دیگران (همانند سفرهای فرنگی/غربیِ ناصری یا برخوردهای روشنفکران مشروطه و...)بدست آورند. درکل گذر از رشد(دگرگونی ناملموس، قسری و مقطعی و محدود) و پیشرفت (دگرگونی ملموس،کم اندیشیده،تک‌ساحتی،میان مدت و...) به توسعه، مستلزم برون فکنی و متجلی و متبلور ساختن، ذهنیت ودنیای درونی درقالب چشم‌اندازهای بزرگ، دوربرد، جذاب و همه جانبه و پایدار است. پس توسعه فردی درآن مقدم بر توسعه اجتماعی/جامعه‌ای است.توسعه فردی با خلق و تحقق بخشیدن آمال، آرمان ها و بعبارتی چشم‌اندازها و دورنماهای جوانی و درونی در وضعیتی بهینه یا در دسترس از امکانات ما بدست می‌آید.اینکه دورنمای ما چقدر بلند و گسترده ودوراندیشانه یا محدود و سطحی و کوته و نزدیک اندیشانه باشد، سطح رویا و آرمان ما را تعیین می کند. بعلاوه تحقق و به سرانجام رساندن آنها منبعث از ارزش و اهمیت و ایثاری خواهد بود که ما به پای انها خواهیم ریخت و حاضر خواهیم شد برای به نتیجه رساندنشان کوشش و پیگیری و مقاومت و حتی جان‌نثاری کنیم.

توسعه را در سطح کلان‌تر و ساختاری و اجتماعی نیز می‌توان با این چارچوب، تحلیل و البته طراحی و پی‌جویی کرد. شاکلهِ پیوستار و مسیرِ ایده‌آلِ ارزش، باور، رفتار/کنش در یک فضا و جو دارای دورنما و چشم‌انداز، مولفه هدایت کننده برنامه های توسعه در مقیاس های فردی تا جمعی و اجتماعی است. با ارزش ها برانگیخته میشویم، با باورها مصمم میشویم و با عوامل پیرامونی یا مازلویی به رفتار عادت‌واره habitus یا در سطحی بالاتر به کنش ارادی و اندیشمندانه دست می‌زنیم. از این روست که برخی از فرهنگ تا توسعه و تغییر و تبدیلات ارزشمدارنه توسعه سخن گفته اند(فکوهی 1396(

خلق و ساختن و پدیدار نمودن و محقق کردن چشم‌اندازها و دور نماهای جذاب و بهبودبخش یا منتهی به اصلاح و پیشرفت نخستین اقدام کارگزاران و پیشروان توسعه است. چشم‌انداز مناسب موتور پیشران توسعه است و آن را از سطح رشد محدود فردی یا بخشی به پیشرفت‌های جزیی و مقطعی و در نهایت توسعه درازمدت ارتقا و به موفقیت میرساند. گفتیم دورنماهایی به کامیابی خواهند رسید که از بطن و دل ارزش‌ها، نیازها و خواست‌های جامعه برامده و به صورت همگانی و فراگیر صورت بندی یا ترغیب و الزام وضرورت شده باشند و لذا مشارکت، دربرگیری و حمایت بیشترین افراد را کسب کنند. به تبع پایداریsustainablity نیز در چشم‌اندازهای جامع و کامل جایگاهی مهم و درخور دارد. اگر دورنماهای قدیم بعلت لحاظ نکردن پایداری در درازمدت به مشکل و چالشهایِ نادیده بعدی بر می‌خورند، دورنمایی در توسعه موفق است که از همان اول چشم‌اندازی تا حد ممکن جامع تر و پایدارتر خلق کند (چون جامعیت زمان‌مند و وابسته به دوران یعنی اسیر و زندان پاردایم عصر است و لذا هرگز کامل نخواهد بود واما ناقص و کم بنیه هم نباید باشد) ، یعنی توجه و التفات را به انسان و محیط و اکنون و آینده (همه نسل ها) و همه گروهها درنظر بگیرد و برنامه هایش عاری یا در حداقلِ عوارض جانبی یا نتایج ناخواسته و گژکارکرد باشد. اما درباره این اتمسفر و جو چشم‌اندازمدار یا دورنمادار،یک مهم غلبه درازمدت گرایی به کوتاه مدت گرایی است. توسعه برخلاف رشد و پیشرفت، با همین خصیصه افق‌دار بودن و نگرش‌مندی و برنامه مداری درازمدت (وارزش‌های پس‌ران و پیش‌ران) متمایز میشود. طرح های آنی، ضربتی و کوتاه مدت عمدتا به هدفِ حل یک مشکل و چالش ارایه میشوند و امکان جای‌گیری در یک پازل توسعه همه جانبه را ندارند. بعلاوه تجزیه و تحلیل وضعیت موجود و مطلوب و مقایسه و الگویابی بیشترین کمک را در طرح چشم‌انداز مناسب توسعه فراهم می کند. مثلا طراحی یک برنامه توسعه میراث فرهنگی در یک جامعه محلی بدون شناخت گذشته و تاریخ و فرهنگ منطقه، آینده مطلوب و شرایط کنونی موزه‌ها،مشابه‌ها، سایت‌های سایر کشورها و تجارب آنها در تبدیل بقایای میراث به سرمایه‌های جهانی (ثبت و شناخت و بازدید بین المللی و...) میسر نیست. اینگونه است که مثلا در یک بازه 5ساله یک شهر تاریخی یا فرهنگی با طرحهای اجرایی مختلف( Action Plans) به عروس و خواهرخوانده متناظرش در جهان میتواند بدل شود.

دو نکته بسیار مهم و کلیدی توسعه چشم‌اندازگرا، یکی افق‌مداری و دیگری ارزش‌گرایی است. درازمدت‌گرایی و خروج از تفکر و اندیشه های محدود و سطحی، گروه گرایانه، قبیله و خویشاوندسالار مستلزم بسط و ارتقای افق کارگزاران به چشم‌اندازهای فرامحلی، فراگروهی اما فراگیر است تا بیشترین منابع و امکانات و مشارکت را هم جلب کنند و در درازمدت برنامه‌های توسعه را عمق و توسیع و فراگیری(به همه گروهها) بخشیده، نهادینه و به فرهنگ تبدیل و تثبیت کنند. این کار با برون رفت از روزمرگی، بی برنامگی (فقدان اهداف کلان و جزیی مشخص و دقیق-به اصطلاح سرنامSMART- و علمی) و کوتاه مدت‌گرایی (باری به هر جهت، حفظ وضع موجود، روتین و خودکارشدگی امورoutopilot) ) است. این چشم‌انداز ( (visionدر برابر دیدگاه viewpoint و نیمرخ view که معرف کلان‌نگری و دوراندیشی و حکمت و دوربردنگری است چون چتر و اتمسفری تمام اقدامات و برنامه های توسعه را متاثر می کند و تا حد زیادی شاخص مهم ارزیابی برنامه‌های توسعه همین دورنما و فرابرد ساختن و تعریف کردن برای ذی نفعان برنامه های توسعه است. چشم‌انداز ضعیف و مبتنی بر فقدان یا کمبود مطالعه و تحلیل و بررسی اولیه با همان واژگان و مقصد تعیین شده لو می رود. مثلا تعریف چشم‌انداز برای سطح توسعه و دستیابی به زیرساخت های فیزیکی و اطلاعاتی(ICT )مشخصی توسط یک دولت بلافاصله با مقایسه ارقام و شاخص‌های رتبه‌بندی سازمان‌ها و کشورهای دیگر قابل مقایسه و تحلیل فوری است.

نکته دیگر در توسعه چشم‌اندازگرا، ارزش است. هر دورنما و چشم‌انداز اولا با نوع و تقید کارگزاران و ذینفعان توسعه به ارزش‌هایی خاص شکل می‌گیرد و متقابلا بدون چسب و حرارت و سوخت ارزش‌های حامی نمی‌تواند به مقصد برسد و محقق شود. اگر چشم‌اندازها با ارزش‌ها و بنیادهای اعتقادیِ مورد پذیرش و حتی واجدِ فداکاری شکل بگیرند، سرعت تحقق آنها هم افزایش می‌یابد. متقابلا کارگزاران توسعه باید این ارزش‌های مقوم توسعه را تقویت یا بیدار کنند و ذینفعان را در چالش‌ها برای فداکاری و همکاری با همین ارزش ها تهییج و بسیج و قانع کنند (اصلاحات عصر میجی ژاپن و تبدیل یکباره ملت و کشور در هم کوبیده با جنگ جهانی دوم وبمب‌های اتمی آن و تبدیلش به کشوری رقیب و توسعه یافته جز با این عقیده عمومی و کارگزاران به ارزش های میهن و کار و کوشش و جمع وبازسازی و... پدید نمی‌آمد. خرید نفت ایران در دوران مصدق توسط شرکت ایدیمتسو با نفتکش نیشومارو و فیلم سینمایی دوونیم ساعته سوخت‌رسان2016 که بر مبنای رمان هیوکوتا به همین نام ساخته شده تصویرگرچنین حس و وضعیتی است). بدیهی است در نظامهای غیرنقاد و غیردموکراتیک، این ارزش‌ها میتوانند به نظام و ساختاری ایدئولوژیک تبدیل گردند و بعدها به جزمیت و مانع توسعه تبدیل شوند. وظیفه رهبران بازنگری مکرر در نظام ارزشی و پذیرش نقد همگانی و مکرر و بازخوردی بر ارزش‌های مندرس یا ناکارکرد است. اما درکل ارزش‌ها رانه و کاتالیست موفقیت برنامه‌های توسعه هستند که چون ابر بهاری برفراز اتمسفر و سپهر چشم‌انداز آماده درفشانی، جان نثاری و ایجاد محیط لطیف و دلگشا و عطرآگین‌سازی جو رسیدن به مقصد و موفقیت هستند. یک نمونه برنامه‌های جهادسازندگی آغاز انقلاب و تا قبل از بروکراتیک شدن است که با توسل به ارزش های انقلابی، بیشترین کارها با کمترین امکانات و فداکاری شرکت کنندگان و بی مزد و منت و نثار جان صورت میگرفت.

نکته پایانی، ارزیابی برنامه‌های توسعه و کمک ویاریِ خوبی است که چشم‌اندازها به این تحلیل می‌کنند. افق‌های توسعه به مثابه شاخص ارزیابی آن نیز عمل می کنند. ارزیابی ضرورت پیش آغاز و حین اجرا و پایان تمام برنامه های توسعه است. بدون تحلیل آنچه انجام شده، برنامه خوبی طراحی نخواهد شد و چشم‌انداز روشن و مناسبی طرح نخواهد گردید. دوام توسعه چشم‌اندازگرا بدون ارزیابی سالانه وسنجش میزان فراگیری گروهها ، ایجاد فرصت های برابر و ارتقای عدالت و ضریب جینی و بازخورد مستمر ممکن نیست.حتی نتایج نابرابرانه و تعمیق کننده شکاف ها و فرصت زدایی های همه برنامه های توسعه(بجای فرصت ساز و رشددهنده اکثر گروهها) و کم نکردن فقر با اجرای آنها را هم می‌توان به پای چشم‌انداز کوته‌نگرانه، ناکافی و حتی تامین‌گر ذینفعان محدود از سوی آنها نیز نوشت. ارزیابی و بازخورد به مثابه سیگنال‌های تصحیح مسیر و افزایش/کاهش سرعت و دقت رسیدن به نقاط تعیین شده است. جامعه ای را می توان در مدار و عزم توسعه دانست که بتواند در یک محدوده مشخص ومعین (چشم‌اندازی نسبتا دراز) از تغیرات ملموس و مشخص و متمایز از آغاز برخوردار باشد و این دگرگونی‌ها در بطن جامعه خود را پایدار و نهادینه کرده باشند و به ارزش و در نتیجه فرهنگی نو و ریشه دوانده در کل جامعه(سه شاخص مهم پایدار و همه جانبه و دربرگیرنده (sustainable,inclusive,comprehensive) تبدیل شده باشند. زیرا در پیوستار ارزش، باور، رفتار و کنش بنیاد وپیش‌ران کار، نظام ارزشی است. این بنیاد برانگیزاننده تمام کنش هاست و می‌تواند باور و اعتقاد را به سوی عمل و اقدام براند. در اینصورت می‌توان گفت جامعه /جوامع با داشتن چشم‌اندازهایی که به تدریج بزرگ و بزرگتر می شوند و با ساختن ارزش‌های حامی آنها و پشتیبان برنامه‌های توسعه وارد فاز بلندمدت‌گرایی شده و از انچه توسط نظریه‌پرداز شهیر(کاتوزیان،1394،1401)جامعه کلنگی وکوتاه مدت و درمعرض تندباد چرخه‌های افول و هرج و مرج و استبداد نامیده میشود، گذرکرده و تضاد دولت و ملت آن از سطوح خطرناک و مخرب به حداقل یا سازنده تبدیل شده است و قانون چسب دوام و بقا و اوجش شده است. قانونی که جز با داشتن چشم‌انداز پدید نم‌یآید. در تطور و تکامل ارزش، هنجار، عرف و قانون، قانون رسمی و حقوقی نیز از ارزش برامده است. لذا ارزشی که سوار بر چشم‌انداز درازمدت و پذیرا و مورد قبول اکثریت باشد خود وجه الضمان و کاتالیست توسعه پایدار و درازمدت شدن جامعه خواهد شد.بدین روی کورکردن یا تاریِ دید جامعه در فقدان چشم‌اندازهای خوب (چه کارگزاران و چه شهروندان) و بسان چشمانی روشن‌بین، خود می‌تواند به منزله پایان رویین‌تنی و سقوط اسفندیارگونه اجتماع تلقی شود.

اینگونه است که میتوان توسعه را در همه ابعاد در خود فردفرد جامعه و هر اجتماع و جامعه اعم از گروه و شهرهایمان نظاره و ارزیابی کرد. ما فردا در کجا باید باشیم و چگونه؟ و وقتی فردا به دیروزِ شهر و فرد خودمان نظر می کنیم مسیر و راه را چگونه و با چه تغییراتی ازسرگذارنده‌ایم؟ شهر پردود و شلوغ و از خود بیگانه یا لبریزتر از زندگی، شور، شناخت و امید.

البته نباید ازنظر دورداشت که خطر هر برساخته انسانی همزاد و همراه آن هم هست. چشم‌اندازها و دوراندیشی‌ها گاه میتوانند به قاموس جاه‌طلبی قدرت‌طلبان و کوته نظران اهریمن‌خو نیز بدل شوند. برج بابل‌های توسعه، دکتر فاستوس‌ها و گالگیری‌های مدرنیسم همه زیر عبای افق های ناکامل و غیر مشارکتی و تک‌ساحتی سودای خداوندگاریِ عصر خویش به قیمت کار بردگان و فرادست و فرودست سازی را پیش بردند. این رسالت جامعه نقاد و تیزبین و دموکراتیک است که هر لحظه چشم‌اندازهای توسعه را بکاود و تحلیل کند و پیرامون آنها توافق یا مخالفت و انتقاد پدید آورد. جامعه‌ای پویاست که اجازه توسعه نادرست مگاپروژه و برج و اتوبان و سوداگری های خیره کننده را بدون گذاردن حق دیگر ساحت‌ها نمیدهد و چشم‌اندازهای تخیلی، معیوب، جاه طلبانه و آسیب‌زا رابه جیب و هزینه عمومی، به کنار می‌نهد.جامعه زنده و نقاد خواهدتوانست تاکیدکند بلندمدت‌گرایی و تفکر بلندمدت یکی نیستند (مارکس 1402)و حتی در عصر هوش مصنوعی بلندمدت گرایی نباید به ایده‌آل میلیاردهای هزاره نوِ طرح‌های سیلکون ولی و مریخ نشان انها بدل شود. زیرا چشم‌انداز توسعه را بدون اندیشدن به بشر و انسان وخاصه 'گستره و عمق برابری و دادافکنی و عدالت‌ورزی آنها نمی توان نقد کرد.تناسب و فایده آنها به طور کل وحتی با بلندنظری هزاران سال بعد ونیم نظر به افراد مقیم دوردست ما ولو پلوتون و نپتون، جر به نحوی جامع،عادلانه و مبتنی بر چشم‌اندازی بلند و فراگیر چیزدیگری نیست.چشم اسفندیاری که باید همیشه مراقب زمین‌گیرشدنش بود.

منابع

فکوهی ناصر 1396از فرهنگ تا توسعه، چ4، نشر فردوس.

کارتوزیان همایون 1398 ، در جستجوی جامعه بلند مدت، چ6، نشر نی.

مارکس، پاریس، 1402، بلندمدت‏‌گرايی چيست و چرا ميلياردرها شيفته‌‏اش شده‌‏اند؟، ترجمه محسن به خوی ترجمان،

بر آستانه دروازه های خراسان بزرگ...
ما را در سایت بر آستانه دروازه های خراسان بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kheradshahr بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:43