کاشان صنعتی یا فرهنگی؟ طرح باغ‌موزه وکریدرهای فرهنگیِ بینِ شهری

ساخت وبلاگ

انتشار در صفحه اندیشه اطلاعات 7خرداد 1402

کاشان صنعتی یا فرهنگی؟ طرح باغ‌موزه وکریدرهای فرهنگیِ بینِ شهری

آینده و نوع توسعه و رشدِ موفق شهرها نیز چونان کشورها در احاطه عوامل و پارامترهای مختلف است و با نگاه جامع و کلان‌نگری چون آمایش سرزمینی و پایداری، بنا به شرایطِ هر زمانه مشخص میشوند. امروزه سخن از یک الگوی واحد و صلب و لایتغیر و تعصب و اصرار بر آن، با مقتضا و جایگاه پیچیده، نسبی و چند رشته ای توسعه، در تعارض است. اما چیزی که مورد اجماع و وفاق جهانی است و تجارب اکثرکشورهای موفق و حتی ناکام آن را ثابت می‌کند، تاکید بر«پایداری و موزون بودن توسعه» sustainability در کلیه سطوح اعم از محلی و ملی و جهانی است . یعنی« توسعه برای همه گروه ها و نسل ها و برای و همراه و همدلانه با انسان و محیط زیست» . از این رو سخن از دو قطبی های سفت و سخت مانند توسعه صنعتی یا فرهنگی برای شهر نیز دشوار و برای آنکه به جزمت غیرقابل تحقق یا عاجز از راست‌آزمایی نیانجامد باید با دیدن و توجه و التفات عملی به همه عوامل و خاصه نمونه‌ها وتجارب رخ داده تاریخی، صورت گیرد. نمونه هایی که اعتقاد به برتری وهژمونی توسعه صنعتی و ایجاد اشتغال با صنعت را هرچه بیشتر تضعیف می‌کند.[i]

قابل ذکر است در این مناقشهِ صنعت و سنت، منظور از صنعت نه صنعتگریِ سنتی و خانگی و مبتنی بر دست و تکنولوژی‌های اقلیم-بنیاد و سبک، بلکه صنعت موج دومی تافلری، بزرگ مقیاس و وارداتیِ کثیر الآثار یا نوع سنگین و آلاینده و فاقد نسبت با سنت و فرهنگ است. وگرنه شهری چون کاشان بنا به شواهد وشهادت اکثر گردشگران هر عصرش، شهری صنعتگرانه و با رونقی منبعث از آن بوده است .خاصه در عصر صفوی و فرمانداری 15 ساله آقاخضرای نهاوندی(و ترور مشکوکش در حضور شاه عباس (1000-1016) . یا حتی قبل از آن،شاهکارهای بازمانده قراقرنلویی نظیر آثار عمادی میدان سنگ در عصر خواجه عمادالدین شروانی خود موید میزان توسعه صنعت و فناوری خاصه رشد صنعت سنگبری و کاشی‌سازی و تزیین و احتمالا ساعت سازی (بنا به روایت زینت المجالس،که هرسه رشته تقریبا تاعصرقاجار مضمحل شدند) در کاشان هستند. تمامی این صنایع برامده از دل سنت و جامعه شهری و ریشه دوانده بر فکر و اندیشه کارگزاران،اصناف و مردم صنعتگر و تاجر بوده است(مانند بازار سنتی اما عملا مدرن کاشان یا انتقال آب شرب خمب و دره با قنات از زیر کاشان به آران و... و ساخت باغها و سیپک ها. رک، پرتو بیضایی 1400).

اما در عصر پهلوی ودهه30، کاشان وارد دوران صنعت ماشینی و مدرن گردید و نخستین نشانه آن سوای از ایجاد چاه‌های عمیق آب و شرکت‌های تامین اب با چاه عمیق ( رک خاطرات تفضلی و لاجوردی و دیگران)، در ساخت و راه اندازی کارخانجات ریسندگی و برق دارشدن کاشان(نراقی 1345:327)، ومهمتر تغییر بافت و کالبد شهری و بافت مرکزی و بازار کاشان است. خیابان‌کشی و آسفالت و تغییر در بافت بازار و کوی ها به تقلید یا تبعیت تهران (وشهردار مشهور رضاشاهی آن، بوذرجمهری)، اماده کردن فضا برای پویش و تحرکت« بنیاد صنعت نو» یعنی چرخش ماشین ها و چرخ ها در شهری کوچک بود. شهری که دامنه و گستره اش شاید فقط از دروازه عطا به دروازه دولت می رسید (بیضایی1400).

اما امروزه که از اکسیر و کرامات فناوری، به مضار و محاسن دوسویه تکنولوژی رسیده ایم، قطع پیوند آن با سنت و خانه و جامعه هم ناممکن و دخیل بستن بر معجزات آن نیز شمشیری دو دم است که گاه ممکن است صاحب آن را هم ملاحظه نکند و چه‌بسا در آینده «کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند». شهرِ در محاصره شن و کویر و گرما و کم آبی، در تاریخ، با مدارا وهمزیستی با اقلیم و صنعت متمرکز بر این چالش ها، رشد و توسعه یافته‌است. لذا فشار تک ساحتی بدان، نامتوازن کردن اقلیم گرم و خشک و طبیعت حساس و سست‌خاک و کم‌آب آن است. پس توسعه کاشان نه با نفی مطلق صنعت بل بنا به سرشت انطباق گرانه این ولایت، با فرهنگی و بومی و کاشانی سازی هر صنعتی میسر است که با اقلیم و تاریخ و فرهنگش سازگار و هم‌افزا و وهمراه و درخدمت انسان باشد. بنای کاشانه این شهر بر خاک و خشت و سفال و هنر و چیزی است که فرهنگ نامیده می شود. یعنی از زمانه لاجورد های سیلک تا آثار ابوطاهر و خالدکاشانی و کاشی های زرین فام جهانی آن که اینک در موزها در انظار ایستاده‌اند، از دل آن فر و دانش و ذوق و تربیت عالی و برتر از رفتارِ دانی و رفع نیاز روزمره، و در یک کلام انسان‌وار و نیکو وزندگی درخور و اصیل رخ میدهد. کنش هایی که به شعر وشعور و فکر و فرهیختگی و عمارت و روزگار و ابنیه‌ های اگنده از تاریخ و انسانیت و نیکی می‌انجامند.

اما برای توسعه فرهنگی شهری که میراثش درغنایی برتر از هزاران کارخانه آهنین است و تاریخش با این همه آثار ، مبتنی بر چنین میراث فرهنگی بجا مانده است چه می‌توان کرد و طرح انداخت . نخست لحاظ کردن پایداری و توازنِ رابطه اقلیم و انسان برای هر اقدام نو، دوم توجه به تاریخ و فرهنگ در هر ساخت و ساز و شهرسازی و سوم تامین زیرساخت های متناسب با این پیشینه سفال و تجارت و هنر و عادت و آموزش دادن مردم به زیستن و گرامیداشتن این ارزش و سرمایه است.

معمولا کارگزاران هر کوی و کشوری قبل یا بعد از اشباع فعالیت‌های ضروری توسعه، بدنبال ساخت و ساز و مگاپروژه های خیره کننده و عظیم المنظر یا وسیع الاثر و افتتاحیه‌ها میروند. گذشته از شعار «کوچک زیباست»، فعال‌سازی زمینه هایی برای توسعه ضرورتا و همیشه از خلال مگاپروژه‌ها وبزرگراه و پل و تونل و... نمیگذرد. در جایی که ظرفیت‌های داخلی پر شده‌اند، ظرفیت‌های مرزی و حدی، نه تنها فرصت‌سازند بلکه ضربه‌گیر خوبی برای مهار سموم و ارزش‌هایِ نامطلوب و نژادپرستانهِ ناسیونالیسم افراطی و قوم‌گرایی‌هایِ سطحی، محدود و مخرب شهری و روستای اند (مثلا بجای ستیزه‌های شهر یا استان‌کردن یک نقطه باید به فکر صدور و گسترش ارزش های آبادانی و تولیدی و خلاقیت ها و سنن خوب یک شهر ومکان مولد بود، یعنی در عمل گسترش و بسط نفوذ فرهنگی و مولد و زایشگر را بر بسط رسمی و بورکراتیک وساختاریِ حوزه استحفاظی و ممالک محروسه تقدم بخشید. مثل توان و آوازه‌ای که پیش‌تر شهرهایی چون بغداد و نیشابور و بخارا و ری و جندی شاپور و خود کاشان و آوه داشتند، بدون اینکه همیشه دارالخلافه حکومت و ولایتی باشند.

راهبرد دیگر اهمیت بخشی به همکاری های مشترک و مرزی و حضور فعالتر در« توسعه حدی» است. توسعه سرحدی، هم ظرفیت ساز برای اقتصاد هر شهر و پیرامونش است و هم مهارکننده نژادپرستی‌/تعصب های قومی و یک ضامن عالی توسعه ملی و کلا گسترش توسعه. کارگزاران شهری با تعریف برنامه‌ها و پروژه های مشترک و مرزی با نقاط و شهر ها و استان های مجاور می‌توانند به این جنبش توسعه مرزی و میان اقلیمی واردشوند و انسجام و همکاری اقلیمی را هم بالا ببرند. با تعریف طرح های مشترک میان دو مرکز مختلف(دو یا چند استاندار، شهردار، قوم ،شهر، روستا و.. ) عملا خلاهای توسعه نیافتگی و فقر حاشیه ها که در سرحدات هستند پر میشود، هم ظرفیت نو ساخته میشود. همکاری جای تضاد را میگیرد، فرصت‌های وابستگی جای تهدیدهای قومی عشیره ای را پرمی‌کند و مهمتر،تعامل و برخورد فرهنگی موجب اشاعه توسعه و ارزشها و چند فرهنگی و رستن از تعصبات تک‌فرهنگی و قشری‌گری میشوند ودرخشش توانایی های خوب ، یادگیری بیشتر و نوآوری های متنوع را درپی دارد.

یکی از این حوزه های کار وطرح مشترک برای کارگزاران شهری، توسعه زیرساخت است. جاده‌ها و دسترسی آسان و ارزانیک نمونه آن هستند. می توان مرکزیت شهرها را با سیاست توسعه انسان‌محور و نه خودرومحور و تشویق پیاده محوری (فاقد الایندگی، ترافیک، تخریب و تشدید ارتباطات و معمای انسانی) توسعه داد (همانطور که در گذشتهِ کاشان، تکنولوژی همزیستانه دوچرخه با عرض گذرها و کوچه‌های تنگ برای تمام سنین منطبق شد و دوچرخه همراه و ابزار کودک تا پیر بود). درمقابل، اتصال مکانهای پیراشهری را با ساخت و نگهداشت یا بازسازی راه‌های مناسب در دستور کار توسعه زیرساخت قرارداد. بعبارتی سوای ارتباطات سیار و الکترونیکی واینترنتی، جایگاه ارتباطات وکیفیت ترابری سبک و سنگین(دوچرخه تا خودرو) مراکز و اقمار و همسایگان را گسترش و تعمیق بخشید و فرهنگ و هنر و سنت و تلاش را بر صنعت وماشین سوار‌کرد(نه بالعکس) .

مثلا بجای اولویت بخشی به چندبانده کردن مسیرهای نه چندان ضروری و سازه‌های غول‌آسا و گسترش نمادها و ابزار فرهنگ سرمایه سالارِ مال‌سازی (در تضاد و تهدیدگر بازار و تیمچه سنتی و بومی ) در شهرهایی که اصلا نه مرکز و نه معابرش خودرو‌محور طراحی نشده‌اند، آسفالت کردن یا جاده و محور وگذرسازی برای دوام و قوام و تلالو فرهنگ و سنت را در پیش گرفت و این مکان ها را با ارتباطات جاده ای مناسب و فکرشده، از انزوای فرهنگی و میراثی و توسعه خارج کرد. این زیرساختها شبکه های خرد و بازارهای محلی را با گسترش گردشگری و بازدید نیز رونق می بخشد و به حفظ معیشت و مهمتر اقتصاد تولیدی روستاها نیز یاری می رساند(اگر دربرابر مال‌ها منهدم نشوند).

یک نمونه آن استفاده از ظرفیت تاریخی فرهنگی ناحیه کوهستانی اردهار کهن و ارزش‌نهی وسوار کردنش بر زیرساخت جاده ای است. کاشان اینک با دو مسیر اتوبان و جاده قدیم به قم و پایتخت و کل ایران وصل میشود . یک مسیر سوم و مغفول راه میانبر وسرسبز راوند، گلستانه، چنار، برزآباد، کله، ارمک و ازناوه و جاده ای است که تا روستای کوهستانی و مرزی رهق در مرز کاشان و قم (و وسف در آنسوی کوه در قم ) رفته است و بخشی از روستاهای منطقه اردهار را بهم متصل میکند. اگر این مسیر بازشده و به فردوی قم و درنهایت تهران متصل گردد، عملا یک «جاده و گذرگاه سبز و فرهنگی» در سرحدات مرکزی ایران و دو شهر باز میگردد و دو شهر قم و کاشان در مسیری نو و پربازدید به یکدیگر وصل میشوند و روستاهای سبز و مولد و«کشاورزی محور» اطراف نیز از منافع اقتصادی، گردشگری و میراث فرهنگی دسترسی جهانی برخورداری بیشتر میابند. درهمین «جاده فرهنگ و میراث کاشان »میتوان یک باغ موزه و مجموعه فرهنگی بزرگ را در محلی مناسب در محدودهای تقاطع چنار تا برزاباد با طراحی، کاربری و اهداف حتی فراملی و بین المللی (با توجه به شهرت جهانی سهراب و کمال الملک) نیز برپا کرد و یاد نویسندگان،شاعران و نقاشان بزرگ کاشان را که از اتفاق از این خطه برخواسته اند با مرکزی فرهنگی و خلق ادب و هنر نو گرامیداشت(پیشنهاد نگارنده باغ موزه ای بنام سپهری اما با بوستانها و بخشهایی بنام مشاهیر منطقه و در محل باغ تاریخی اما معدوم مشرقی است تا باز تاریخ کاشان زنده شود) . ظرفیت فرهنگی چنین مرکزی با رفع انسداد این جاده و جاذبه های سبز روستاهای ییلاقی آن انقلابی برای کاشان درحوزه کشاورزی، صنایع دستی، و میراث فرهنگی و توسعه روستایی وهنر و ادبیات به پا می‌کند که اثرش از دهها صنعت الاینده و مخرب با منتفعان و ذی نفعان اندک، بسیار بیشتر است.

کریدور دوم فرهنگی دیگر می تواند کمربندی بیناشهری وتاریخیِ دوم اردهار باشد (به نقشه و خطوط قرمز داخل آن نگاه کنید). کمربندی دوم (اولی جاده کاشان،نراق، دلیجان است) باید رینگ و دایره پیرامون ناحیه اردهار را کامل کند. روستاهای اردهار با توجه به ارزش تاریخی این کوه و مزارع و ده‌های اطرافش میتوانند نقاط فرهنگی وکشاورزی پیرامون این حلقه باشند. کریدور دوم می‌تواند تکمیل کننده همان جاده قدیم کاشان نراق دلیجان (جاده اردهار) باشد.بدین نحو که با تکمیل چندکیلومتری اضافه و جدید، این حلقه و رینگ اردهار را کامل کند و روستاهایی دیگر را بهم و به نقاط شهری و کشور وصل کند(از مرق و بابا افضل فیلسوف آن تا قالهر و نیایشگاه ناهیدی آن) و سابقه قدیم دو گدار دنبو تا دایی (دوسوی دسترسی روستاهای غرب به شرق اردهار در گذشته) را زنده سازد. می‌توان جاده دومی را در مسیر جاده قدیم کاشان- موته، با اتصال به این جاده و شروع از روستای ویدوجا(سه ده کهن ازوار،ویدوجا و ویدوج ) اغاز وبازگشایی کرد. دالانی که از پای رشته کوه های منطقه اردهار ازدامنه های مرق وسادیان تا سده و قالهر و دربجوقا،مزوش، سینقان و نراق و دلیجان اغاز شود و بعنوان رینگ دوم زیرساخت های بین‌المللی اردهار، کاشان را به استان مرکزی و شهرهای اطراف (دلیجان، محلات، گلپایگان،اراک,،قم و...) و مجددا مرکز ایران وصل کند. مسیر این کریدور را می توان باز «سیاحتی و کوهستانی و سبز» تعریف کرد تا در تابستان علاوه بر بهره‌گیری از مناسبت های فرهنگی- طبیعی (تیرگان و مهرگان وسده و.قالیشوران و گردو و میوه وگل و گلاب گیران) به قطب گردشگری و توسعه و آب و هوای پاک و اسکی و کوهنوردی نیز تبدیل شود. شروع مسیر پیشنهادی که هنوز ایجاد نشده و باید بن بست‌گشایی شود از ویدوجا، سپس مزارع مسینه گرد،قرقون، دنبو، ابیجک، سایر مزارع و جاده خاکی کاشان به قالهر، جاده اسفالت دلیجان به قالهر، مسیر خاکی قالهر به روستاهای دربجوقا، توت،چهارباغ، مزوش و در نهایت مسیر اسفالت مزوش، سینقان تا ازاد راه نراق به دلیجان درنظر گرفته میشود. این کریدور دایره اردهار را کامل خواهد کرد.

منطقه و حلقه اردهال و جایگاه دو بن‌بست گشایی از آن - نقشه ماهواره ای گوگل

تعریف چنین پروژه های زیرساخت علاوه بر اتصال کامل شهر و روستاها و مزارع و مکان‌های سیاحتی و فرهنگی و میراث‌دار می‌تواند با سیاست واقدامات مناسب و بازسازی و نگهداشت مانع ویرانی ابنیه تاریخی هم شوند. مثلا مسینه‌گرد کهنترین سایت پیشاتاریخ در میان دوشهر دلیجان وکاشان شناسایی شده و روستای قالهر کهنترین یادکرد متنی وتاریخی و اسطوره ای را حتی نسبت به کاشان در قبل اسلام دارد یا مزوشِ ییلاقی در غایله نایبیان(پتانسیل میراث‌باری که اصلا بدان توجه نشده) سرگذشت مفصل دارد . این کریدور یا دالان فرهنگی نیز میتواند ظرفیت جدید و فوق‌العاده ای بر اردهار مهجور ایجاد کند، همکاری های بین‌شهری و روستایی را افزایش دهد و توسعه را بر مدار و ناخدایی فرهنگ دراورد نه بر تابعیت و حاشیگی با فرمان صنعت. البته شرط موفقیت چنین طرح هاو اقداماتی نه نگاه تک ساحتی و مهندسی وعمرانیِ صرف بلکه چندرشته‌ای و مشارکت همدلانه همه اصحاب و شهرها و نهادها خاصه ایفای نقش موثر فرهنگ و تاریخ در انها است. بعلاوه باید به مضار امروزین گردشگری ناپایدار و بی رویه و خطر ازاصالت و بکری خارج کردن و تخریب و فرسایش اماکن روستایی و فرهنگی هم حتما در این طرح ها،بعنوان معضل وچالش جدید گردشگریتوجه لازم را بدست‌آرد.و راه های لازم رفتاری و فرهنگی برای آنها با کمک ویاری جستن از متخصصان فرهنگی و ایرانشناس ارایه شود.بعلاوه نکات مهم در حوزه آب و برق و ساخت و ساز روستایی از مهمترین موضوعاتی است که باید بدان تامل مجدد شود. تامین برق بدون هزینه و آلودگی فضایی با سیم و کابل و تیر ودکل در مناطق کهن و با بهره از باتری خورشیدی اینک میسر شده است.احیای قنات‌ها و بازاندیشی در چگونگی وحتی بهینه سازی مصرف منابع محدود آب روستایی و تطابق آنها با جمعیت یا روش هایی برای جلوگیری از نابودی معماری و سازهای روستایی و ادغام نشدن آنها معماری شلخته و بازاری وفدانشدن در ویلاسازی و تخریب منابع طبیعی از جمله پیوست‌ها والزامات مهم این نوع طرح ها باید باشند.

منابع

بیضای، پرتو 1400 کاشانه دانش، تصحیح افشین و حسن عاطفی، ارمغان ادب

نراقی، حسن 1345 تاریخ اجتماعی کاشان،موسسه مطالعات دانشگاه تهران

پانویس ها

[i]ایوانزاز نظریه پردازان مشهور توسعه که کتاب دولت و توسعه او در ایران منتشر شده استدلال می‌کند که صنعتی‌شدن به دو دلیل اصلی برای توسعه ناکافی است.« نخست، تحول فناوری بدین معناست که دیگر صنعتی‌شدن نمی‌تواند برای بخشی بزرگ از جمعیت، شغل درآمدزا ایجاد کند. ایوانز نسبت اشتغال کارخانه‌ای را به کل اشتغال در دوران‌های مختلف تاریخی بررسی کرده است. مقایسه مسیرهای توسعه‌یابی انگلستان، ایالات متحده، برزیل و چین نشان می‌دهد هرچه صنعتی‌شدن دیرتر آغاز شود، سهم جمعیت شاغل در صنعت کمتر می‌شود؛ به‌طور مثال چین کمترین نسبت شاغلان در صنعت را نسبت به چهار کشور دیگر داشته است. ایوانز می‌گوید هر راهبرد مستحکم توسعه باید راه‌های ایجاد اشتغال مولد مفید را بیابد. از آنجا که صنعتی‌شدن نمی‌تواند به‌تنهایی مسئله اشتغال را حل کند، باید به بخش‌هایی پرداخت که قابلیت اشتغال فراوان دارند. به این‌ ترتیب ایجاد کار شایسته در بخش خدمات ضروری می‌شود. از نظر ایوانز دلیل اصلی دوم برای اینکه چرا صنعتی‌شدن دیگر برای توسعه کافی نیست،تغییر خصلت سرمایه‌داری است. در دهه 1960هم یافتن پیوند قوی بین صنعتی‌شدن با بهروزی انسان سخت بود؛ اما اکنون مشکل‌تر شده است. به دلیل هرچه جهانی‌تر‌شدن قدرت سرمایه، امکان انتخاب فضا برای سرمایهمحلی کمتر و نایاب‌تر شده است. این مشکل در 50 سال اخیر تشدید شده است. ایوانز گوشزد می‌کند که سرمایه‌داری امروز مرکب از سرمایه‌داری مالی و سرمایه‌داری صنعتی است که با هدایت انحصاری باورها کسب درآمد می‌کنند. در چنین نظامی که تحت سلطه چنین سرمایه‌ای است، ایجاد فضا برای اشتغال شایسته و کافی محدود است. در این وضعیت جدید، این باور به چالش کشیده می‌شود که در جنوب جهانی، صنعتی‌شدن قابلیت‌های انسان را شکوفا و حمایت اجتماعی را تضمین می‌کند. پیتر ایوانز به طور دقیق کره ‌جنوبی را بررسی کرده است. او معتقد است کره‌ جنوبیبه چندین دلیل «روایتی موفق» است که صنعتی‌شدن تنها یکی از آنهاست. داستان «معجزه» کشورهای آسیای شرقی به این خلاصه نمی‌شود که صنعتی‌شدن همه مسائل را حل کرده است. بهبود کیفیت زندگی به بازتوزیع زمین و سرمایه‌گذاری بالا برای ازدیاد قابلیت‌های انسانی (آموزش، بهداشت، زیرساخت سبک و...) وابسته بوده است. این کشورها راهبردهایی جامع برای توسعه داشته‌اند. این تصور هم که برای ایجاد شغل تنها به سرمایه‌داران باید متکی بود، نادرست است؛ چون آنها تمایل به استفاده از فناوری کاراندوزدارند».(تاکید از ماست. کانگراون، اینگرید،1401 نظریه توسعه وابسته،ترجمه کمال اطهاری،شرق10تیر 1401).


برچسب‌ها: کاشان, توسعه, ادبیات

بر آستانه دروازه های خراسان بزرگ...
ما را در سایت بر آستانه دروازه های خراسان بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kheradshahr بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:43